10 شباهت بحران های میانسالی و بحران های هویتی دیجیتال
به گزارش تور تایلند ارزان، وقتی انسان به میانه زندگی می رسد، ناگهان همه چیز درونش دگرگون می گردد. دستاوردهایی که زمانی مایه غرور بودند، حالا رنگ می بازند و آینده مبهم تر از همواره به نظر می رسد. این همان بحران میانسالی است، دوره ای که فرد میان آنچه بوده و آنچه می خواهد باشد گیر می نماید. او احساس می نماید از خودش فاصله گرفته و می خواهد دوباره معنا پیدا کند.
در دنیای دیجیتال هم بحرانی مشابهی رخ می دهد. کاربران شبکه های اجتماعی و ساکنان دنیا مجازی با بحران هویت دیجیتال (digital identity crisis) روبه رو هستند. آن ها میان تصویری که در اینترنت می سازند و واقعیت زندگی شان، تعادلی نمی یابند.
شباهت این دو بحران در نوع نگاه انسان به خود است. در هر دو، فرد از خودش ناامید می شود، از گذشته فاصله می گیرد و می خواهد خودش را از نو بسازد. گاهی ماشین اسپرت جایگزین خلأ درونی می شود و گاهی پروفایل تازه ای در شبکه اجتماعی. تفاوت ظاهری است اما در عمق، مسئله یکی است: احساس گم کردن خویشتن در دنیایی که مدام در حال تغییر است.
امروز، بحران های میانسالی و بحران های هویتی دیجیتال دیگر به دو نسل جدا تعلق ندارند. مرد پنجاه ساله ای که از گذشته پشیمان است و جوان بیست ساله ای که در دنیا مجازی از خودش فاصله گرفته، هر دو در حال تجربه یک حس مشترک اند: میل به بازسازی خویشتن.
1. بازنگری در خود، از آینه تا صفحه موبایل
بحران میانسالی با نگاه طولانی به آینه آغاز می شود و بحران هویتی دیجیتال با نگاه طولانی به صفحه نمایش (screen). در هر دو، تصویر انسان از خودش در تضاد با احساس درونی اوست. فرد درمی یابد آنچه می بیند دیگر با آنچه حس می نماید همخوان نیست.
در بحران میانسالی، انسان در پی منِ از دست رفته می شود. در بحران دیجیتال، او در پی منِ واقعی پشت فیلترهاست. هر دو درگیر شکلی از ناهم خوانی شناختی (cognitive dissonance) هستند، حالتی که فکر میان ظاهر و معنا سرگردان می ماند.
2. میل به تغییر ناگهانی، از خرید خودرو تا حذف حساب کاربری
در بحران میانسالی، تصمیم های ناگهانی نشانه ای از میل به بازیابی کنترل است: خرید خودروی نو، تغییر شغل یا رابطه تازه. در بحران هویت دیجیتال هم چنین تصمیم هایی وجود دارد: حذف حساب کاربری، مهاجرت به پلتفرم نو یا تغییر کامل چهره آنلاین.
این حرکات واکنشی به حس پوچی هستند. انسان احساس می نماید در نقش فعلی اش گیر افتاده است و با تغییر بیرونی می خواهد درون خود را دوباره زنده کند. تفاوت فقط در ابزار است، نه در انگیزه. یکی ماشین می خرد تا جوان تر شود، دیگری حساب کاربری تازه می سازد تا تازه تر به نظر برسد.
3. حس جا ماندن از نسل ها و موج ها
یکی از ریشه های بحران میانسالی، احساس فاصله با نسل نو است. والدین می بینند بچه هایشان با ارزش هایی بزرگ می شوند که برای آن ها غریب است. در فضای دیجیتال نیز کاربران احساس می نمایند از ترندها (trends) و موج های تازه عقب مانده اند.
در هر دو حالت، اضطراب ناشی از زمان است. انسان می فهمد دیگر در مرکز جریان نیست و می خواهد به نوعی بازشود. گاهی با جوان پوشی و گاهی با کوشش برای حضور در شبکه های نو، از تیک تاک تا Threads. اما در عمق ماجرا، ترس از فراموش شدن و بی اهمیت شدن است که مشترک است.
4. وسواس مقایسه، از همسایه تا دنبال نماینده
در گذشته، مقایسه زندگی با همسایه یا همکار باعث بروز احساس کمبود می شد. در بحران هویتی دیجیتال، همین مقایسه به سطح دنیای رسیده است. حالا هر فرد در معرض زندگی دیگران از سراسر دنیاست و احساس عقب ماندگی شدیدتر شده است.
در هر دو بحران، انسان از بیرون خود را می سنجد. در بحران میانسالی، با موفقیت مادی یا اجتماعی دیگران؛ در بحران دیجیتال، با تعداد لایک ها و فالوئرها. نتیجه یکی است: تضعیف عزت نفس (self-esteem) و تشدید اضطراب وجودی.
5. جست وجوی معنا در دنیای که معنا را مصرف می نماید
در بحران میانسالی، انسان به نقطه ای می رسد که از خودش می پرسد: همه این سال ها برای چه؟ ممکن است خانه، خانواده و شغل خوبی داشته باشد اما احساس کند چیزی در درونش تهی است. در بحران هویتی دیجیتال هم همین حس به گونه ای دیگر تکرار می شود. کاربر، میان صدها پست و ویدیو، احساس می نماید چیزی در زندگی اش واقعی نیست.
در هر دو حالت، معنا از مسیر مصرف می گذرد. یکی با خرید وسایل لوکس سعی می نماید معنای ازدست رفته را باز یابد، دیگری با فراوری محتوا یا جمع آوری دنبال نماینده (followers). اما معنا از جنس مصرف نیست. به همین علت است که پس از مدتی، هر دو احساس خستگی، پوچی و تکرار می نمایند.
گاهی مردی پنجاه ساله در خلوت خانه اش به عکس های قدیمی نگاه می نماید و حس می نماید غریبه ای در تصویر است. در همان لحظه، جوانی بیست ساله در صفحه اش می نویسد: انگار دیگر خودم نیستم. دو دنیا، یک حس مشترک.
6. بحران زمان: از کمبود فرصت تا اضافه بی هدف
در بحران میانسالی، زمان چون دشمن احساس می شود. فرد فکر می نماید دیگر فرصت ندارد، برای یاد گرفتن، برای سفر کردن، برای درست کردن اشتباه ها. اما در بحران دیجیتال، زمان بیش از حد در اختیار است، فقط بی هدف مصرف می شود.
ساعت ها اسکرول کردن، بی آنکه چیزی در فکر بماند، همان حسی را می آفریند که میانسال در حسرت گذشته تجربه می نماید. یکی از کمبود رنج می برد و دیگری از وفور بی ثمر.
هر دو بحران در نهایت به یک پرسش ختم می شوند: با زمان به جای مانده چه کنم؟ پرسشی که هم در دل مردی میان سال در کافه ای خلوت طنین می اندازد و هم در فکر کاربری که نیمه شب بی خواب، میان پست های تکراری پرسه می زند.
7. میل به دیده شدن، از گفت وگوهای خانوادگی تا پست های مجازی
در میانسالی، انسان می خواهد هنوز مورد توجه باشد. شاید در گفت وگوها بیشتر از گذشته سخن بگوید یا خاطرات قدیمی را بازگو کند تا حس کند هنوز شنیده می شود. در دنیای دیجیتال، همین احتیاج به شکل دیگری بروز می نماید: انتشار پست، استوری، یا حتی تغییر مداوم عکس پروفایل.
در هر دو بحران، میل به دیده شدن، نوعی درخواست برای تأیید دوباره است. انسان می خواهد مطمئن شود هنوز وجودش معنا دارد. اما تفاوت اینجاست که در فضای مجازی، فراموش زدن سریع رخ می دهد. لایک ها می آیند و می روند و یک روز چهره می شوی و روز دیگر از یادها می روی. مثل مردی که در مهمانی حرف هایش شنیده می شود اما کسی به او گوش نمی دهد، کاربر دیجیتال هم در میان سیل ارتباطات، تنها می ماند.
8. خیال بازگشت به گذشته و نوستالژی دیجیتال
در بحران میانسالی، بازگشت به گذشته شکل وسوسه ای آرام دارد. آدم دلش می خواهد به روزهایی برشود که جوان تر، پرشورتر و بی نگرانی تر بود. در بحران دیجیتال، همین میل در قالب نوستالژی مجازی (digital nostalgia) دیده می شود: بازنشر عکس های قدیمی، یادآوری روزهای قدیمی اینترنت و نوع کاربری دو دهه پیش، یا حسرت دوره ای که زندگی ساده تر بود.
هر دو نوع بازگشت، کوششی برای ترمیم رابطه با خویشتن است. در حقیقت، فرد نمی خواهد زمان را برگرداند بلکه می خواهد احساس آرامش و هویت پایدار گذشته را دوباره تجربه کند.
اما بازگشت واقعی ممکن نیست. همان طور که مرد میانسال نمی تواند دوباره بیست ساله شود، کاربر دیجیتال هم نمی تواند به دنیای بی اینترنت بازشود. هر دو باید بیاموزند با گذشته ای درون حال زندگی نمایند.
9. رقابت با نسخه های بهتر خود
در بحران میانسالی، فرد خود را با نسخه جوان ترش مقایسه می نماید. می گوید: اگر آن تصمیم را نمی گرفتم، حالا جای دیگری بودم. در بحران دیجیتال، فرد خود را با نسخه آرمانی آنلاینش می سنجد، همان تصویری که خودش ساخته اما اکنون نمی تواند با آن برابری کند.
در هر دو حالت، فرد درگیر رقابت با تصویری خیالی است. او از خودش عقب می ماند، چون معیارش واقعیت نیست بلکه رؤیایی است که هرگز به دست نمی آید.
کاربر شبکه های اجتماعی همان قدر از تماشا نسخه بی نقص خود خسته می شود که انسان میانسال از مرور گذشته. هر دو در برابر آینه ای ایستاده اند که تصویر را بزرگ نمایی می نماید اما ژرفای وجود را نشان نمی دهد.
10. جست وجوی اصالت در دنیای پر از نقش
میانسالی دوره بازگشت به اصالت است. انسان از تکرار نقش ها، از پدر یا مادر بودن، از شاغل یا مدیر بودن خسته می شود و می خواهد ببیند اگر هیچ کدام از این نقش ها نبود، چه کسی باقی می ماند. در بحران هویتی دیجیتال هم همین اتفاق می افتد.
کاربر از نقشی که برای خودش در شبکه ها ساخته خسته می شود. از لبخندهای تصنعی، از پست های خوش رنگ، از جمله های انگیزشی که خودش هم دیگر باورشان ندارد. او می خواهد خودش باشد، حتی اگر ساده، حتی اگر نادیده.
در هر دو بحران، بازگشت به اصالت (authenticity) سخت ترین مرحله است. چون بیشتر انسان ها طالب دانستن نظر دیگران و جلب توجه هستند، حتی اگر ظاهرا انکار نمایند.
خلاصه نهایی
بحران میانسالی و بحران هویتی دیجیتال، هر دو از یک ریشه عمیق انسانی برمی خیزند: احتیاج به معنا و پیوستگی در دنیای ناپایدار. در بحران میانسالی، انسان در میانه زندگی، به سال ها پیش و در پیش رو نگاه می نماید و درمی یابد از خود فاصله گرفته. در بحران دیجیتال نیز، فرد میان نسخه های مختلفی از خویش سرگردان می ماند.
هر دو با احساس جا ماندن، اضطراب زمان و میل به دیده شدن همراه اند. تفاوت در ظاهر است، در یکی موها سفید شده و در دیگری اعلان ها بی وقفه می رسند، اما در عمق، مسئله یکی است. انسان در جست وجوی معنای وجودی خویش است و ابزارها فقط شکل بحران را عوض نموده اند.
در هر دو مسیر، بازگشت به اصالت و پذیرش خودِ واقعی، تنها راه رهایی است. نه حذف گذشته راه چاره است و نه فرار از اکنون. انسان باید میان گذشته، حال و آینده پلی بسازد تا بتواند خودش را دوباره پیدا کند.
❓ سؤالات رایج (FAQ)
1. بحران هویتی دیجیتال چیست؟
بحران هویتی دیجیتال زمانی رخ می دهد که فرد میان تصویری که از خود در فضای آنلاین می سازد و واقعیتی که در زندگی دارد، تعادلش را از دست می دهد. نتیجه آن احساس گم گشتگی و نارضایتی از خود است.
2. آیا بحران میانسالی فقط در سنین خاصی اتفاق می افتد؟
معمولاً در دهه های چهارم و پنجم زندگی رخ می دهد، اما ممکن است زودتر یا دیرتر آغاز شود. عامل اصلی آن، احساس بی معنایی یا از دست رفتن مسیر شخصی است.
3. چرا بحران های دیجیتال در سنین پایین تر رخ می دهند؟
چون فکر جوانان بیشتر درگیر مقایسه های مداوم و فشار حضور آنلاین است. هویت آن ها هنوز شکل نگرفته و محیط دیجیتال این فرایند را پیچیده تر می نماید.
4. آیا می توان از بحران های دیجیتال برای رشد فردی استفاده کرد؟
بله. همان طور که بحران میانسالی می تواند فرصتی برای بازسازی درون باشد، بحران دیجیتال نیز می تواند انسان را به بازنگری در رابطه اش با خود و دنیا راهنمایی کند.
5. چه نشانه هایی دارند که بفهمیم در بحران دیجیتال یا میانسالی هستیم؟
احساس پوچی، خستگی از نقش های تکراری، میل ناگهانی به تغییر، حس مقایسه دائمی و کاهش انگیزه از نشانه های مشترک این دو بحران اند.
6. چگونه می توان از شدت این بحران ها کاست؟
با کاهش مقایسه، تمرکز بر معنا به جای ظاهر، تبادل نظر با دیگران و بازگشت به فعالیت های واقعی و فیزیکی. بعلاوه با پذیرش اینکه تغییر بخشی از طبیعت انسان است.
دکتر علیرضا مجیدی
پزشک، نویسنده و بنیان گذار وبلاگ خبرنگاران
دکتر علیرضا مجیدی، نویسنده و بنیان گذار وبلاگ خبرنگاران .
با بیش از 20 سال نویسندگی ترکیبی مستمر در زمینهٔ پزشکی، فناوری، سینما، کتاب و فرهنگ.
باشد که با هم متفاوت بیاندیشیم!
دربارهٔ علیرضا مجیدی در خبرنگاران